کله پاچه!😁
این یه کلپچ معمولی نیس! سرشار از عشقه!!😉😁 خاله لیلا رفته کربلا.یه شب با بچه ها رفتیم پیش بچه هاش و بستنی واسشون گرفتم و خوش گذروندیم. شب بعد هم مرغ شکم پر و پلو و سوپ واسشون حاضر کردم و بردم. با خاله حاجیه خیری رفتیم سمتشون.توی راه خاله حاجیه گفت میخاد فردا-پس فردا کله پاچه بپزه.بعد یهو گفتش اگه کله پاچه میخوری واست بفرستم!!گفتم نهه بابا دستت درد نکنه و ... دیگه فراموشش کردم.تا اینکه دیروز،دست عباس کله پاچه فرستاد واسمون.😋😘 خیلی خوشحال شدم.هرچند خودم نخوردم!😅 ناهار پلوماهی داشتیم و چون بابا ماهی دوست نداره کلپچ خورد و عازم کربلا شد.❤ انشالله از زیارت ک برگشت اندر مصائب دوریِ محیا از باباش پست خواهم نگاشت!😉 ...